پنجره فولاد
شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ق.ظ
ساقیا تشنه تر از رود منم ،مردابم
در پی جرعه ای از لعل ترم ، بی تابم
ساقیا ترسم از اعمال گناه آلودم
تشنه ی مرحمت و لطف توام،بدحالم
ساقیا کی ز رخت پرده کنار اندازی
من همان منتظر دربه درم،سربارم
ساقیا لطف کن و شربت نابی بخوران
ای فدایت همه چیزم به خدا بیمارم
مستم و پنجره فولاد تو را می بوسم
گره از من بگشا تا برسم،درگیرم
سفر آخر از این بارگهت دل نرهد
بی جهت نیست که خواهم کمکی، مسکینم
- ۹۳/۰۲/۰۶