اوشون فشن

شعر،دلنوشته

اوشون فشن

شعر،دلنوشته

اوشون فشن

آنان که خاک را به هنر کیمیا کنند با لطف خود زخم دل ما دوا کنند

خرید ساعت مچی - خرید ساعت مچی
آخرین مطالب

دنیای فانی

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ
لب جویی نشستم جویباری
   یکی دختر بدیدم چون قناری
    بدستش کوزه ای،شاید پری بود
      پریچهری ، غزالی ، آفتابی
   چنان شد حال من از دیدن او
    که شد سرور به ما و ما فدایی
     چه قدی داشت وقتی که بپا شد
      بلند و نازک و خوش عطر ماهی
      نگاهم را نگاهی کرد و رد شد
      ندیدم این مرامش را خدایی
     دوچشمم را درآوردم به سویش
      بخندید و ندادم من جوابی
زمین افتادم و حسنش بگفتم
  سری چرخاند وکارش شد جدایی
یکی شیخی بدیدم پرسه می زد
بگفتم حال و دادم او ندایی
کای آزرده و رنجور بشنو
همو دنیا بود ،دنیای فانی
  اگر زنجیر بر دستت گذارد
    نه ایمانی بماند نه دوایی
    جوانی را به عیاشی مپندار
جوانی را خدایی کن ،خدایی
  • محمد تاجی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی